من باز لينک يکی که خوب می نويسه رو دادم به ايرانمرد ... اينجا در ملا عام اعتراف می کنم که احساس می کنم اشتباه کردم. اون نامه هنوز داره ميره و من جلوش رو نمی گيرم. فکر کنم دچار خودآزاری مفرط شدم! بيماری مگه دختر که باز اين ماشين لباسشوئی رو توی دلت روشن می کنی؟ بنفشه امشب برام دعا کرد که ان شاالله موتورش بسوزه راحت بشی!
پستهای قبل
- امروز درسته کلی حرص خوردم اما بدک هم نبود بعد از س...
- وقتی منتظر يک نامه هستی روزی هزار بار وصل ميشی به ...
- امروز دوست دخترهام اينجا بودند!! مادرشون فهميد! دا...
- قرار بود برای دوستی تبريک بهار بنويسم. آخر اين مهر...
- خدايا امشب ساعد راديو پيام بياد ... دلم بدجوری گرف...
- وقتی که ايرانمردِ من مهربانترين است، وقتی که می دا...
- نه نه!! خدايا من رو ببخش ... من به هيشکی حسادت نمی...
- اشک مهتاب کنار چشمه ای بوديم در خواب تو با جامی ر...
- يک نامه برای ايرانمرد از روزهايی که قرار بود ديگه ...
- مريم خانومی اول بايد آدم شد، بعد می تونی عاشق بشی ...
اشتراک در
پستها [Atom]
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی