Tehrandokht

About me ... about him ... about my country

۲۰ اسفند ۱۳۸۰

نه نه!! خدايا من رو ببخش ... من به هيشکی حسادت نمی کنم ... اگه دوست داره وبلاگ بقيه رو بخونه بگذار بخونه ... اگه اون خانم منشی خوشگلش (2 تاشون ماشاءالله خوشگلند!) هر روز می بيندش هم بگذار ببينه ... من اگه بخوام حسادت کنم ميشم مثل همه ی آدمهای ديگه ... ميشم مثل همين خانمهايی که ... قرار بود من خودم باشم ... بی حسادت ... بی کينه ...
من فقط دوستش دارم ... حالا مهم نيست که بقيه هم دوستش داشته باشند يا اون دوستشون داشته باشه ... فقط مهم اينه که من دوستش دارم ... من دارم همه ی انرژی روحيم رو برای کسی می فرستم که برای من "آنچه خوبان همه دارند تو يکجا داری" هست ... خدايا!! من رو ببخش ... يک چيز توی عمرم از اون "منِ ايده آل" ام مونده بود، اون هم بی کينگی بود ... اين يکی رو بالاغيرتا بگذار بمونه برام ...
لابد قشنگ می نويسند ... دوست داره بخوندشون ... اصلا به من چه که فلانی يک آقای عظيم هستند ... به قول يک دوست عرب : به تو چه هم! به تو چه هم! ... آره ... به من چه هم! ...
امشب نمی دونم چيم شده ... فقط می دونم که وقتی می بينمش ...... خدايا ... فقط صبرم بده ...

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی