Tehrandokht

About me ... about him ... about my country

۲ اسفند ۱۳۸۰

با اينکه می دانم به نوشتن من رضايتت نيست اما به نوشتن ناچارم که حسی غريب در من می جوشد و می خروشد و نمی دانم که چيست. به نهان با تو گفتن چاره ی درد من نيست. ديگران بايد بدانند و بخوانند که چگونه بر جفای تو نيز عاشقم.
طعم ناچشيده ی بوسه بر رخ ماه دمی آسوده ام نمی گذارد. نه تو بر عهد خويش وفا می کنی و نه مرا جرأت شکايت است. ولی باز بی قرارم کرده ای ... بيا و اين بی تابی از من بستان که از ديار جنون خاطره ای خوش در ياد ندارم.
(و اين بابی ديگر است در عشق و وادی دگری در طلب دوست)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی