
پستهای قبل
- شورش رو درآوردن ... نديده بودم ... تازه ديدم ... ب...
- ای من واسه خودم پرپر بشم که اين همه آدم دلشون برام...
- هنوز زير علم نديده ام او را، نمی گذارند که ببينمش ...
- اين حس پيروزمندانه اش رو دوست دارم که بعضی وقتها ک...
- به هيج دور نخواهند يافت هوشياريش چنين که حافظ ما م...
- ... تو و تشنگی؟ نه! وجود تو لبريز مانند درياست و س...
- اين تلفن زنگ که می زنه بند بند تنم می لرزه ... بيس...
- گل خانوم به من حسوديش ميشه ... سوختن هم حسودی داره...
- ساعد؟؟؟ ...
- * به حسن و خلـق و وفا کس به يار ما نرسد تــو را در...
اشتراک در
پستها [Atom]
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی