Tehrandokht

About me ... about him ... about my country

۱۸ فروردین ۱۳۸۱

خواب می ديدم، خواب دو مولود شگرف، دو شكوفه ی هنوز ناشكفته كه چشم انتظار شكفتنشان بوديم.
خواب می ديدم، خوابی شگرف، خوابی بی بديل كه مهربانترين مهربانانم بودی و دستانت نوازشگر روح خسته و پريشانم. آوای دل انگيز صدايت در اين خانه می پيچيد و عطر حضورت نوازشگر مشام بی تابی هايم بود.
بوسه كوچكترين هديه از خدای تعالی بود و اشك، میِ پياله ی لبالبِ خواستنم.
خواب می ديدم، خواب حضور بی پايان تو را كه حسرتی است بر دلم و شوری است در انديشه ام.
خطر كرده بوديم، خطری عظيم، خطری شيرين و خطری كه حوّا جراتش بر دل نداشت. چنان سرمست از لذت چيدن ميوه ی ممنوع بوديم كه داغ رانده شدن از بهشت را بر دلمان تاثير نبود.
دو شكوفه را پيش از شكفتن تو نام نهادی، دو نام از سرزمين زادنت، دو نام از نامهای دختران سياه چشم هم سرزمين مادرت.
انتظار بود و انتظار، شايد يكی از شكوفه ها به شكفتن نمی رسيد اما تو را از اين احتمال غمی در دل نبود و تنها به بودنِ يكی از آن دو سرمست بودی ولی من می دانستم كه می ماند.
بر من مخند، رويايی شيرين بود و خوابی شگرف. شايد قصه چيز ديگری است و تو حقيقتاً دو غنچه در راه شكفتن داشته باشی هرچند كه مرا از اين اتفاق هيچ نصيب نباشد. زيبايی رويا به احساس گم گشته در درونم بود و مرا همين بس كه لذتی ناچشيده را تجربه كردم و دانستم كه شوق انتظار ميلاد چگونه است.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی