Tehrandokht

About me ... about him ... about my country

۱۶ آذر ۱۳۸۰

ستاره ها را قسم داده ام که بوسه دزديده ماه را به چوب حراج دوری تو نزنند. درد است، به خدا درد است که خانه ات چند کوچه آنسوتر باشد و تو حتی يکی سلام ساده را از من دريغ کنی.
عجيب است که بوی نان تازه و شله زرد در اين ظهر رمضان مستم کرده است!
فردا را انتظار می کشم که حاکمان پشت پرده شهر نور که آوازه ظلمشان تا هزار آبادی آنسوتر رفته است چه در آستين پليدشان دارند.
بوسه بر روی تو می زنم که درد را، که زخم تازيانه پرده نشينان را بر چهره ام می بينی اما توان فرياد برآوردنت نيست.
لبان بسته ات بوسه گاه هميشگی ام باد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی